چیستآرت
یادداشت خبری: ششم مهرماه ۱۳۹۷
قلکِ قلم: پروندهی سهگانهی پول، سلبریتی، ادبیات
جستار اول
بهدین اروند
.
.
.
دقیقا از پول شروع شد؛ داشتم توی انقلاب سرِ دوجلدیِ جنگ و صلح با یک فروشندهی چغر چانه میزدم و چهل تومان بیشتر توی جیبم نبود. تمام ادبیاتم را گذاشتم توی خشاب زبانم و داشتم مخش را میزدم که نامرد متلکی پراند و لالم کرد: «بابا وقتی کتابِ آشپزیِ صابر ابر ۳۰۰ تومنه، تولستو رو کمتر از ۵۰ نمیدم!» راستش نفهمیدم فروشنده طرفدارِ صابر است یا لئو، اما حرفش تیر خلاصی بود بر کاسهی صبرم و من ترک خورده تنها توانستم بگویم: «ببخشین مستراح عمومی کجاست؟»
.
پیگیر مساله شدم و فهمیدم آن فروشنده حرفش تماماً راست نبوده؛ دروغِ دروغ هم نه. مثلا قیمتش همان بود، اما کتاب صابر ابر کتاب آشپزی نبود؛ چه، پیش از ابر، نجف دریابندری از سیر تا پیازِ آشپزی را در مجموعهی دوجلدیِ مستطاب آشپزی به رشتهی تحریر درآورده بود. کتاب صابر ابر اما روایتی ست از چند گپ، پای دیگِ آشپزی با تعدادی مادر که یکی از گمنامترین نشرهای مرکز در بهترین کیفیت ممکن در پنجهزار نسخه چاپ کرده: فرزندِ ناقص الخلقهای که نه حال و هوایی میشناسانَد، نه تجربهای تاثیرگذار به اشتراک میگذارَد، نه گزارهای میآموزانَد و نه مزهای دارد؛ آن هم به نامِ نامیِ داستان کوتاه ؛ دارم از یک میلیارد و نیم پول حرف میزنم. آن هم در موقعیتی که من آن چهل تومان را خرج کردم و جنگ و صلح را نخریدم.
.
البت از ماست که برماست؛ وقتی کتاب قبلی ایشان، شاملِ صد پستِ اینستاگرامی از طرفِ ناشر نامداریِ مثلِ ثالث بیرون آمد باید میگفتیم آخر حیفِ نامِ احمدرضا احمدی، شیوا مقانلو، حسن محمودی و محمدرضا گودرزی نیست؟ باید خاطر مینشاندیم که خاک بر سر فضایِ ادبیی که به جای آثار اینان، روزنوشت ملول صدروزه بازیگری در همان نمایشگاه تمام شده، به فروش برسد. باید یک کمپین بر علیه کتاب سازی به راه میانداختیم و نشری شریف را تلنگر میزدیم. اما هیچ نکردیم. باید همان زمان که توی جشنواره ادبی فرشته که فاطمه معتمدآریا یک پایِ داوریاش بود و هست برای امثال صابر ابر بخشی جداگانه در نظر گرفته شد شک میکردیم و نکردیم. باید میپرسیدیم فاطمه معتمدآریا چه ربطی به محمد چرمشیر و گلشیری و لیلی گلستان و کلا داوریِ جشنوارهی ادبیِ فرشته دارد و نپرسیدیم. باید قبلتر از همهی اینها، در سال ۸۹ به کتابِ وب نوشتهای بهاره رهنما گیر میدادیم و ندادیم. باید …
.
ادامه دارد …