چیستآرت
گزارش نمایش
قاضی نادانِ کُل
بررسی نمایش “فالشخوانی در چهارراه فخرآباد” به کارگردانی هادی احمدی
محمدهادی سالارورزی
در حکایتی شنیدهام که روزی به شخصی میگویند بیا و بین فلانی و بهمانی قضاوت کن. او پیشنهاد را رد میکند و میگوید: «هردوی آنها بر حقیقت ماجرا واقفند و تنها منم که نمیدانم. چگونه یک نادان میتواند میان دو دانا قضاوت کند.» این حکایت ساده ضعف فی ذاتهی قاضی در حل دعاوی را نشان میدهد. ضعفی که بشر تاکنون به واسطهی قانون سعی در پوشش آن داشته. بهاعتقاد بنده متاسفانه نه تنها قانون نتوانسته گژخوئی بشر را مهار کند که به گونهای ناهنجاری سازمانیافته هم دامن زده است.
نمایش «فالشخوانی در چهارراه فخرآباد» در لایههای زیرین خود قانون و نظام قضاوت را با این مضمون به چالش میکشد که وقتی در کشف حقیقت واقعهای که در بعدازظهر شلوغ چهارراهی رخ داده ناکام است چطور میتواند کلاف درهمپیچیدهی اخلاق بشری را سامان ببخشد. قضاوت نیازمند اشراف کامل به تمام ابعاد یک مساله است که بیشک از عهده هیچ کس بر نمیآید. حتی شخصیتهای نمایش هم که نزدیکترین افراد به واقعه هستند هم از حل این معما عاجزند. این عدم توانایی بالقوهی بشری تا آنجا پیش میرود که شادیِ ناشاد نمایش از قضاوت مطلق مادرش سر باز میزند.
پدر شادی همسر دیگری میگیرد و مادر افسردهی خانواده خودکشی میکند. شادی در مهمانیی با مهدی که ساقی حشیش است آشنا میشود. آنها کمکم بههم نزدیک شده و شادی پرده از نقشهاش برمیدارد. او میخواهد با اسید از زنپدرش انتقام بگیرد. مهدی، دوستش بهرام را وامیدارد تا در نقش اسیدپاش وارد شود و شادی را از این کار منع کند. روز حادثه …
نمایش «فالشخوانی در چهارراه فخرآباد» از مزیت نمایشنامهای مبتنی بر قصهای واقعی سود میجوید. قصهای از دنیای حقیقت که توانسته فرم و محتوایی منسجم بازتولید کند. نمایشنامه نوشتهی خود هادی احمدی است. نمایشنامهای روان، مبتنی بر بازجویی که بواسطهی فلشبک سعی در حقیقتنمایی قصه دارد. من خوب دقت نکردم ولی احتمال میدهم این صحنهها حاصل مشترکات اعترافات سه شخصیت نمایش باشند. باوجود واحدهای متعدد روایی، متن نمایشنامه از ریتم نمیافتد و سالم و سلامت به ساحل ادراک میرسد. بهجز …
بگذارید مسئلهای را اینجا مطرح کنم که هم در نمایشنامه بهدرستی جا نیوفتاده، بهطوری که گاهاً معلولها را بیعلت میکند و هم در بازیهای روان و جاندار بازیگران آنطور که باید و شاید درنیامده. حشیش. میتوان گفت از هرآنچه در فرهنگ حشیش است هیچ نشانهای بهدرستی بهکار گرفته نشده. مثلا مهدیِ نمایش را با آن تیپ شیک و ژورنالیاش اگر هم ساقی بپذیریم، حداقل باید ساقی کوکائین باشد! درضمن عوارضی که شادی دچار آنها است مانند حس کرد عروسک لای موهایش و یا دیدن سیگاری و پونز روی صورت مهدی بیشتر شبیه عوارض شیشهاند تا حشیش. همینطور روایت سعی میکند یکی از احتمالات نمایش را برپایۀ عمل شادی در شرایطی تحت تاثیر مخدر نشان دهد که آن هم نهایتا میتواند از عوارض شیشه و یا محرکهای قویتر باشد.
فارغ از درک صحیح عوارض مخدرها، بازیگران نمایش بهخوبی از عهدهی اجرای روان و درونیشدۀ نقشهایشان برآمدهاند. نیلوفر وهابزادگان (شادی)، میلاد بانگی (مهدی) و هادی احمدی (بهرام) با ارائهی قابل قبول دو فضای متفاوت، بازجویی و بازی گذشته، برشهای متناوب نمایش را برای تماشاچی فهمیدنی کنند. نیلوفر وهابزادگان شخصیت پرآشوب شادی را هم در لحظات بازجویی و اعتراف (قسامه) و هم هنگام بازی گذشته بهدقت درونی کرده و میلاد بانگی و هادی احمدی هم با تیکها و ریزحرکاتشان نشان میدهند تا چه حد در کشف شخصیتهایشان موفق بودهاند.
من هادی احمدی نمایشنامهنویس را دوست داشتم، با هادی احمدی بازیگر همذادپنداری کردم اما نتوانستم از کنار برخی سهلانگاریهای هادی احمدی کارگردان ساده بگذرم. مثلا لباسهای بازیگران آنقدر شیک و تمیز بود که انگار همین حالا از توی ژورنالهای فصل درآوردهاند و در کنار چستر چرمی حالوهوای خانههای بالاشهر را میداد نه خانهای در حوالی میدان حسنآباد. مورد دیگر اینکه کاش استفادهای هنرمندانهتر، دراماتیکتر و سودجویانهتر از ادغام فلشبک و بازجویی بهعمل میآمد. استفاده از شکستهای روایی هنگام تناقضاتی پیرامون روایت گذشته میتوانست ظاهر خشک و یکنواخت نمایش را متنوع و پرجلوه کند. موقعیت مناسبی که مفت از چنگ هادی احمدی در رفته است.
همچنین استفادهی بیش از حد از ویدئو پروجکشن با وجود ارائهی نکاتی که بهدرک بهتر نمایش کمک میکرد باعث میشد تمرکز مخاطب از بین برود، مخصوصا لحظاتی که سعی میکرد حواس تماشاچی را پرت خودش کند تا مثلا بازیگر نقش سونیا رضائی (ملینا تیموری) آرام وارد شود؛ من بهشخصه حواسم پرتِ آمدن مثلا نامحسوس بازیگر شد و بخشی از متنهای پخششده از ویدئو پروجکشن را از دست دادم و چون عادت کرده بودم بهدلیل نکات مهم درونشان به آنها توجه کنم، حس بدی بهام دست داد که انگار چیزی را از دست دادهام. در ضمن با خطخوردگیهای متنهای پخششده هم جز در مورد سانسور روایت رابطه جنسی موافق نبودم و فکر میکنم بیشتر باعث برهم خوردن تمرکز مخاطب شده باشند.
با اینحال اگر از برخی ریزهایرادهای جزئی کار بگذریم، «فالشخوانی در چهارراه فخرآباد» نمایشی است بیریا و دیدنی، که بهزیبائی واقعیت زشت دنیای پلشت انسانها را پیش چشممان میآورد. دنیایی که نه اخلاق و نه قانون نمیتواند گژخوئی انسانهایش را مهار کند. دنیای انسانهایی که نمیتوانند خود را قضاوت کنند اما بهراحتی بهقضاوت دیگران مینشینند.
فالشخوانی در چهارراه فخرآباد
نویسنده، طراح و کارگردان: هادی احمدی
بازیگران: نیلوفر وهابزادگان، میلاد بانگی، هادی احمدی، ملینا تیموری
دستیاران کارگردان: بهاره خالقی، پرستو ایمانی
مهرماه ۱۳۹۷
تماشاخانه استاد انتظامی