جنایت در تئاتر سینمائی: بررسی نمایش تروکاژ به کارگردانی محمدرضا قلی پور
محمدهادی سالارورزی
دوران پهلوی دوم است. دو زن (فروزنده و طلا) که از اعضای تشکیلاتند وارد خانه باغی میشوند. آنها از ماموریت قتل ماموری عالی رتبه بازگشتهاند. طلا تیر خورده و فروزنده کمک میکند گلوله را از بدن او درآورد. در نیمۀ دیگر صحنه سرهنگی یک بازیگر معروف را سینما را به جرم اینکه جسدی سوخته در باغش پیدا شده بازجویی میکند. در نمایش تروکاژ هر کس در تلاش برای تامین منافع خودش است.
نمایش تروکاژ همانطور که از نامش پیداست میکوشد صحنهی نمایش را با تکنیکهای سینمایی ملون کند. از تدوین موازی و همپوشانیهای زمانی گرفته تا صداگذاری و دوبله. اگر این نمایش صرفا تلاشی برای آزمودن تکنیکهای سینمایی بر صحنهی تئاتر باشد احسنت دارد. اما اگر بهدنبال اثربخشی بیشتر بر مخاطب تئاتر است ناچارا باید گفت که شکست خورده. چرا که همانطور که در ادامه به تفکیک خواهیم پرداخت مخاطب در مواجهه با بیشتر بخشها دچار تضادی نه سازنده و زایا که گنگ و بازدارنده میشود.
دوبله و نمایش
سوال اینجاست که آیا صرف استفاده از تکنیک دوبله میتواند نمایش تروکاژ را مقبول و جذاب کند؟ آیا کارکردی جز برای هماهنگی با نام و ساختار نمایش دارد؟ آیا تلاش برای رسیدن به چنین تغییر عمدهای دیگر بخشهای اثر را دچار اختلال نمیکند؟ باید گفت که در وهلهی نخست بنمایهی تئاتر و آن چیزی که نمایش را از سایر هنرها متمایز میکند زندگی است.
حال اگر با صدایی ضبط شده و نهزنده مواجه شویم که نه برای برشی کوتاه بلکه از ابتدا تا انتهای نمایش ضربآهنگ اجرا را تعیین می کند. رفت و آمدها، کنشها و احساسات بازیگران را مشخص میکند. حتی ابزار صحنه را هویت می خشد چه! آیا نه اینکه تمام اثر تبدیل میشود به بازنمایی صرف چیزی شبیه نمایش رادیویی؟ مگر نه اینکه هر نوبت اجرای تئاتر از نوبت پس و پیشش متمایز است. حالا فرض کنید یک شب گروه اجرا حسش و تمرکزش به هر دلیل بالاتر حد انتظار باشد! آیا تغییر ملموسی ایجاد میشود؟ من که فکر نمیکنم!
دوبله و بازیگر
فارغ از اینکه بازیگران ناچارند خود را بر ضربآهنگ صدای از پیش ضبط شده منطبق سازند، که شخصا این را بد که نمیدانم هیچ، چالشی است برای بازیگر و گروه اجرا، صدای از بازیگر گرفته شده دو مسئله پیش میآورد. اول اینکه آیا بازیگر میتواند حس خودش را تمام و کمال القا کند؟ دوم اینکه آیا تلاش نخواهد کرد نقص بیصدایی و انرژی اضافه ماندهاش را به بازیش انتقال دهد و در بازی تئاتری هم غلو کند؟
اگر نمایش تروکاژ به دنبال سینمائی کردن تمام نمایش است این بازی اغراق شده منافاتی با هدفش ندارد؟ جالب اینجاست که حتی اگر یک اثر سینمایی صداگذاری یا دوبله شود، بازیگر سر صحنه فیلمبرداری از نعمت صدایش برخوردار است و لزومی ندارد خود را کنترل کند یا ناچارا انرژیش را در بخش دیگری بهکار بگیرد. بیشک دوبله هم مانند هر تکنیک دیگری خنثی است و کارکردش در بافتش مورد ارزیابی قرار میگیرد. حقا که کنترل اعصاب و عضلات در این تکنیک نیازمند تمرین و تمرکزی عرفانی است و بیشک کاری است بس دشوار.
تکنیک های سینمایی نمایش تروکاژ
نور و صحنه در نمایش تروکاژ اما بیشترین نمود و حائز اهمیتترین کارکرد سینمایی را دارند. صحنه بهخوبی به دو تکه تقسیم شده تا هم دو فضای متمایز را ترسیم کند و هم در سریعترین زمان ممکن و بیآشوب روایت را برای تدوینی موازی مهیا کند. نور هم جز در سایهبازیها که برشهایی بسیار دقیق و در خدمت روایت و نمایش تروکاژ بودند و نور عبوری از پنکه که سعی داشت ادای بازجوییهای سینمایی را در آورد و کمی ذایع مینمود، ساده و پذیرفتنی بود. تلق شفاف جلوی صحنه هم هرچند به هیچوجه کارکردی نمایشی ندارد اما خط و خش نسبی روی آن مخاطب را به حال و هوای پردهی سینما نزدیک میکند که بیشک از خواستههای مهم کارگردان است.
البته هنوز هم که فکر میکنم حکمت پنکههایی که در میز و علائدین کارگذاشته شده بود را نفهمیدم. قبول که گاز مستخرج از علائدین اندکی نیروی جنبشی ایجاد میکند اما نه اینقدر. باز هم نفهمیدم اصرار پرت کردن کاغذ بر این بادها چه بود؟ اگر صرفا تولید تصویر باشد که کمی زننده میشود. من بهخودم میقبولانم که این کار یعنی این کاغذپارهها بیارزشند و برای تعیین و تکلیف زندگی یک انسان ناکارآمدند.
نمایشنامه سینمایی
نمایشنامه تروکاژ که نوشتهی خود محمدرضا قلی پور است از دیگر جنبههای مثبت کار بود. نمایشنامه به نحو احسنت فضایی جنایی را خلق کرده بود و روایت نمایش بدون پنهان کاری، تار و پودش را ترسیم میکرد. گزارهها بهجا و بهموقع کاشته، پرداخته و برداشت میشدند و صحنهها دقیق و خوشآهنگ برش خورده و از هم جدا میشدند. اما دو خردهی کوچک میشود گرفت.
اول اینکه اگر مخاطبی آگاه به الگوهای روایی و بالاخص جنایی باشد میداند که جریان روایت سعی خواهد کرد او را به مسیری مخالف ببرد تا لحظهی آخر غافلگیرش کند پس نتیجتا مسئلهی گوشوارهی توی گوش جسد سوخته که تنها راه اهراز هویت اوست و بهسرعت در ابتدای کار مطرح میشود، شست مخاطب آشنا را خبردار خواهد کرد که احتمالا کاسهای زیر این تکگوشواره هست. مورد دوم اینکه اگر مخاطب این موضوع را متوجه نشود سه چهار صحنه مانده به پایان متوجه میشود و این بازی ببر و بیار کمی کسل کننده و باشه بابا فهمیدیم میشود.
در انتها حیف است نکتهای را که شخصا بهخود محمدرضا قلی پور هم گفتم، نگفته بگذارم. اولین عکسهای نمایش را که دیدم، گفتم چقدر شبیه «این یک پیپ نیست» سید محمد مساوات است. اول اینکه پشت شیشه بود. دوم اینکه دوبله بود (هر چند «این یک پیپ نیست» زبانی ناکجاآبادی داشت و بهصورت زنده به فارسی دوبله میشد.) و سوم اینکه یک بازیگر کوتاه قامت داشت. خود محمدرضا قلی پور که گفت اصلا این کار سید محمد مساوات را ندیده. حالا دیگر الله اعلم. با همه این اوصاف نمایش تروکاژ تجربهای متفاوت است که میارزد برای دیدنش به تالار محراب بروید.
نمایش تروکاژ
نویسنده، طراح و کارگردان: محمدرضا قلی پور
بازیگران: سوده ازقندی، فرشته فرشاد، محمد طیب طاهر، یوحنا حکیمی، حامد قریشی، معصومه عزیزمحمدی، علی ابراهیمی
صداپیشگان: رویا افشار، محسن بهرامی، احمد لشینی، معصومه عزیزمحمدی، بیتا خارستانی
مهر و آبان ۹۷
تالار محراب